سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت پدر

شاعر : محمد کیخسروی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

باز کن چشم ترت را که تنم می‌لرزد            حـرف رفـتن نـزنی که بـدنم می‌لرزد
لب اگر باز کـنم من، سخـنم می‌لـرزد            رحم کن، پای تو دارد حسنم می‌لرزد


نکـنـد فـکـر رهـایی به سـرت افـتاده
نکـنـد شـوق پـریـدن به پـرت افـتـاده

همسرت نیست اگر، دختر تو مانده پدر            مثل پروانه به دور سر تو مانده، پدر
حسرت دست نوازشگـر تو مانده پدر            بر دلـم، داغ شب آخـر تو مـانـده پدر

خواندم از چشم تو که میل به مادر کردی
هوس خوردن یک جام ز کوثر کردی

اندک اندک غـم پـرواز تو باور کردم            یک دل سیـر نگـاهـت دم آخـر کـردم
گریه بر زردیِ روی تو و بستر کردم            یاد آن مـیخ در و کوچه و مادر کردم

عـمـق زخـم سـر تـو آمـده پـای ابـرو
میکند زخم سرت گریه به زخم پهـلو

آتـشِ داغ تو بـر جـانِ نگـاهـم کـردند            تو چه گفتی؟ که همه خانه نگاهم کردند
با اباالفـضل غـریـبانه نگـاهـم کـردند            همه با غـیـرت مـردانه نگـاهم کردند

در دل خویش برای غم من زار زدی
حرفهایی ز سر کوچه و بازار زدی؟

اغـلب شهر هـواخـواه شب قَـد قُـتـِلـند            کوفیان مشتـریِ بی‌ادب خاک و گِـلند
سنگها سنگ دلِ سنگ دلِ سنگ دلند            دخـتـرانت سـر بـازار تـمامـاً خجـلـند

همه را من ز دو چشم تر تو می‌خوانم
تو نگو! مادر من گـفته، خودم می‌دانم

نقد و بررسی